Untitled Document

در ذكر فرایض اسلام و معنی كلمه شهادت و بیان آن - ۴

 یعنی بندهٔ من را زیادت از هفتاد خصال خیرست كه كل آنها از علامت ایمان داریست و بضع از سه تا ده میباشد و اصل بضع قطع ست و بضع از چیزی پارهٔ بود ازان چیز و بعضی علمایٔ اسلام تتبع كتب حدیث كرده اند و احصاء این خصال كرده اند هفتاد و هفت خصلت برآمده اعلای آن گفتن كلمهٔ طیبه لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهَ و ادنایٔ آن دور كردن سنگ و كلوخ از راه و بعضی گفته اند ازین عدد كثرت مرادست نه حصر بر عدد معین اهل تحقیق میگویند دنیا و عقبی خار و خاشاک این راه است تا سالک راه را ازان پاک نسازد سالم بمنزل نتواند رسید زیراكه تا غیر را در باطن جای ست سر توحید بر لوح دل نقش نپذیرد

* * بیت: تا نشنوی از عشق كه فاخلع نعلیک* از دوست نیابی نه سلام نه علیک*

وقت آمد كه خار و خاشاک غیر را از راه برداری قوله تعالی فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً در ظاهر امر بخلع نعلیک بود و در باطن امر بطرح كونین كلک علیک و بال اطرح و افرح * * فرد:

ما سوای حق همه پی كن به تیغ لا اله* تا جهان صافی شود سلطان الا الله را*

كه طالب تا دربند آب و خاک ست در دام ست عارف را از ازل تا باید یک كام ست آن قدم از خود برگرفت و بحق رسید

* * فرد: از تو تا حق یكقدم اندر میانه بیش نیست *

آن قدم بر نفس خود نه دیگری در كوی دوست *

تا از خو و فانی نگردی بحق فانی نشوی

* * * رباعی:

عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست * تا كرد مرا تهی پر كرد ز دوست *

اجزای وجودم همگی دوست گرفت * نامیست زمن بر من و باقی همه اوست*