پس هر یكی ازین بچند قسمت بكرد: هر انگشتی سه بند و هر عضوی مركب از پوست و گوشت و رگ و پی و استخوان، و چشم كه چند مقدار لوزی بیش نیست بهفت طبقه بیافرید هر طبقه ای بصفتی دیگر كه اگر یكی از آن تباه شود جهان بر تو تاریک شود، و اگر شرح عجایب چشم تنها بگوییم ورقهاء بسیار سیاه باید كرد. پس نگاه كن باستخوان كه چگونه جسمی سخت و محكم ازین آب لطیف تُنگ بیافرید و هر پاره ای از وی بر شكلی و مقداری، بعضی گرد و بعضی دراز و بعضی پهن و بعضی میان تهی و بعضی میان آكنده، و همه بر یكدیگر تركیب كرد، و در مقدار و شكل و صورت هر یكی حكمتی بلكه حكمتهاء بسیار، و آنگاه استخوان را ستون تن تو ساخت و هم بران بنا كرد، اگر بیک لخت بودی پشت دو تا نتوانستی كرد، و اگر پراكنده بودی پشت راست باز نتوانستی داشت و بر پای نتوانستی ایستاد، پس آنرا مهره مهره بیافرید تا دو تا شود، و آنگاه در هم ساخت و پی و رگ بر وی پیچید و محكم بكرد تا همچنان یک لخت راست بایستد چون حاجت بود، و در سر هر مهره ای چون نر و ماده ای بساخت تا در هم نشینند و با یكدیگر محكم شوند، و از جوانب مهرها چون جناحها [جناح: بال] بیرون آورد تا پیها ضعیف كه بر وی پیچیده است اِحكام [محكم كردن] ویرا بر وی تكیه زند،

الٰهی ما را از سه چیز نگاه دار از محرومی در وقت بار و از مناقشت بروز شمار و از خجالت بوقت دیدار.

الٰهی سه چیز ما را كرامت كن صحت تن و فراغت دل و صفای وقت، داری بخور و بخوران تا نمیری همچو خران، كفر از اسلام پیش و هوا از كفر بیش خدا پرست درویش توانگر و هوا پرست توانگر درویش.