Untitled Document

فكرت در حق تعالی است - ۱

و تفكر یا در ذات و صفات وی بود یا در افعال و مصنوعات وی، و مقام بزرگترین تفكر در ذات و صفات وی است، ولكن چون خلق طاقت آن ندارد و عقول بدان نرسد، شریعت نهی كرده است و گفته كه: در وی تفكر مكنید، «فَإِنَّكُمْ لَنْ تَقْدِرُوا قَدْرَهُ»، و این دشواری نه از پوشیدگی جلال حقست، بلكه از روشنی است: كه بس روشن است و بصیرت آدمی ضعیف است، طاقت آن ندارد بلكه اندران مدهوش و متحیر شود، هم چنانكه خفاش بروز نپرد: كه چشم وی ضعیف است و طاقت نور آفتاب ندارد و بروز فرا نبیند، اما بآخر روز كه نور آفتاب اندكی مانده باشد فرا بیند، و عوام خلق درین درجه اند، اما صدیقان و بزرگان را طاقت نظر باشد ولكن بر دوام نه كه هم بیطاقت شوند، چون مردم كه در چشمهٔ آفتاب توانند نگریست لكن اگر مداومت كنند بیم نابینائی بود، هم چنین اندرین نظر هم بیم بی عقلی باشد پس آنچه بزرگان از حقایق صفات حق تعالی بدانند هم رخصت نیست با خلق گفتن الا هم بلفظیكه بصفات خلق نزدیک باشد، چنانكه گویی عالم و مرید و متكلم، و او ازین چیزی فهم كند هم جنس صفات خویش، و آن تشبیهی بود؛ ولكن این مقدار بباید گفت كه سخن وی نه چون سخن تست كه حرف و صوت بد و در وی پیوستگی و گسستگی بود، و چون این بگویی باشد كه طاقت ندارد و انكار كند؛ چنانكه چون با وی گویی كه ذات وی نه جوهر بود و نه عرض، و نه در جای بود و نه بی جای، و نه در جهت و نه بعالم متصل و نه منفصل، و نه بیرون عالم و نه در درون عالم، باشد كه این نیز انكار كند و گوید این خود ممكن نیست، بسبب آنكه برخویشتن قیاس كند و ازین هیچ عظمت فهم نكند، چه عظمتی كه ایشان دیده باشند عظمت سلطانان دانند كه بر تختی نشینند و غلامان پیش ایشان بایستند،